آيين ايران
مزديسنا
نماد دين زرتشتي (فروهر)
زرتشت پيامبر دين زرتشتي
مزديسنا نامِ دينِ پيامبرِ ايراني، زرتشت اسپنتمان است. مزدَيَسنا صفت است و بمعناي پرستنده? مزدا است. مزدا هم همان خداي يگانهاست. مزدَيَسنا ضدِ ديويَسنا است. ديويَسنا هم بمعني پرستنده? ديو يا دَئِوُ ميباشد و ضدِ آن واژه? وي-دَئِوُ يا ضدِ ديو است. مزدَيَسنا پيرامونِ ???? (پيش از ميلاد) تا ???? (پيش از ميلاد) از سوي پيامبر ايراني، زرتشت اسپنتمان، پايهگذاري شد.
زرتشت به ويرايش و بازبيني کيش چندخداباور آريائيان پرداخت و بتدريج براي خود پيرواني يافت که پس از وي به مزديسنان يا زرتشتيان شُهره شدند. در ادبياتِ مزديسنا نيز مزديسن با گويشِ پهلوي، معادلِ دين آورده به زرتشت، راستي پرست و با صفتِ زرتشتي آمدهاست.. همچنين به مزديسنان بهدين نيز ميگويند.
عناصرِ مزدَيَسنا يکتاپرستانهاند و از يکتاپرستي سرچشمه ميگيرند. البته در برخي منابع از ايشان به نامِ دوگانه پرست هم ياد شده که بيشتر در اثر اشتباهي است که در شناختِ درستِ مزديسنا و بر اساسِ برداشتهايي از دو کتابِ دينکرد و بندهشن انجام شده و مزديسنان با زروانيان يکي پنداشته شدهاند زيرا اعتقاد به دوگانگيِ آفرينشي در ميان زروانيان نيرومند است نه مزديسنان. کتاب مقدس زرتشتيان اوستا است. از بخشهاي گوناگون اوستا بخشي به نام گاهان (سرودها) سخنانِ شخص زرتشت بودهاست.
خداي نيکسرشت در کيش زرتشتي، اهورامزدا نام دارد که بمعني سرور دانا است و پرستيده ميشود. براي اهورا مزدا در هرمزد يشت، در حدود شصت صفتِ نيک آورده شده و تقريباً همه? چيزهاي خوب به وي منتسب شدهاست. بر اساسِ گاتها، اهورامزدا هم آفريننده روشنايي و هم تاريکي است. بر اساسِ کتابِ بندهشن که پس از ساسانيان نوشته شده، نيروي مخالفِ اهورامزدا و زاينده? بديها را اهريمن (انگره مينيو) معرفي ميکند که نص صريح گاتها است. در کيش زرتشتي، اهريمن هيچگاه توانِ ذاتي براي مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقيبي براي او نيست بلکه اهريمن همان انديشه? بد است اما در باورِ زروانيان، اهريمن برادر و رقيبِ اهورا مزدا و پسر زروان و داراي هويتي جداگانه از اهورا مزدا است. زرتشتيان امروزي نيز خود را يکتاپرست ميدانند و اهريمن را تنها نمادي تمثيلي از بديها مينامند نه يک خدا.
< type=text/java>
// if (window.showTocToggle) { var tocShowText = "نمايش داده شود"; var tocHideText = "مخفي شود"; showTocToggle(); }
//]]>
>
وضعيت زرتشتيان در دوران پيش و پس از اسلام
وضعيتِ زرتشتيان تا پيش از زمان اشکانيان به درستي معلوم نيست و منابع از ميان رفتهاند. اما آنچه همه اتفاق نظر دارند اينستکه مزديسنا از زمانِ هخامنشيان و از زمانِ داريوش بزرگ وجود داشتهاست و خداي خاندان هخامنشي دستِ کم از زمان داريوش، اهورامزدا بودهاست. در زمان پادشاهي اردشير يکم هخامنشي در حدود سال ??? پيش از ميلاد، تقويم امپراتوري اصلاح شد و نامِ ماههاي سال به نامهاي ايزدان مزديسنا نامگذاري شدند. ميتوان گفت مزديسنا در زمان هخامنشيان در حالِ پيشرفت در ميان باورهاي عامه مردم بودهاست. اين دين پس از هجوم اسکندر و کشته شدن موبدان براي مدت کوتاهي به خاموشي گراييد؛ چراکه در آن روزگار بيشترِ آثار ديني بشکلِ شفاهي و سينه به سينه انتقال مييافتند و روحانيان که با تکرار مستمرِ آنها منابع را در ياد داشتند بگونهاي در حکمِ کتابهاي زنده اين دين بودند و با قتلعام آنها بسياري از کتابهاي باستاني مزديسنا از بين رفتند يا ناقص شدند. از همين رو سنتِ زرتشتي، اسکندر را همواره با صفت گجسته ياد ميکند. در متن پهلوي ارداويرافنامه گفته ميشود که وي دستوران، داوران، هيربدان و موبدان بسياري را کشت.
در زمان اشکانيان تلاشهايي در جهتِ بازآوري مزديسنا انجام گرفت و سکههايي بنامِ ايزدان ضرب کردند و آتشکدههايي بوجود آوردند. از ميانِ آنها آتشِ آذر برزين مهر در کوه ريوند نيشابور از اهميت زيادي برخوردار بودهاست. مزديسنا در زمان ساسانيان، دين رسمي ايران شد و فراوانيِ جمعيت زرتشتيان در زمان ساسانيان به بالاترين مقدار خود رسيد. در زمان ساسانيان مردم به دو دسته تقسيم ميشدند طبقه مردم معمولي (واستريوشان) و بزرگان. يکي از افراد طبقه بزرگان، موبدان زرتشتي بودند. پس از شکستِ اين سلسله، در اثر نابرابريهاي اجتماعي که ساسانيان ايجاد کرده بودند ميزان زرتشتيان رو به کاهش نهاد و آنها به دينهاي ديگر و به ويژه اسلام گرويدند. گروهي از زرتشتيان نيز در اثر فشارها طي چندين سال به سوي کشور هندوستان مهاجرت کردند. تعداد زيادي از آنها در هجومِ مغولان و ديگر مهاجمان به ايران از ميان رفتند و اين در حالي بود که بتدريج از سويِ ديگرکيشان و بويژه مسلمانان بدليل مسائل شرعي در تنگنا قرار ميگرفتند. در زمان صفويان شمار زيادي از آنان يا به پذيرشِ دين اسلام وادار شدند يا به نقاطِ مهجور و بياباني همچون يزد و کرمان کوچانده شدند و يا کشته شدند. آنان در اين دوره مجبور به پرداختِ جزيه بودند و قوانين سختگيرانهاي بر عليه شان وضع شد که تا حدود چند سده? پس از آنان نيز پا بر جا بود. در دورانِ زنديه زندگي نسبتاً آرامي را بدليل سياستهاي ميانه روانه? کريم خان زند سپري کردند اما با شوريدن آقا محمد خان قاجار بر زنديه، زندگي آناني که در بيرون حصار شهر کرمان زندگي ميکردند دوباره بخطر افتاد و آقا محمد خان بسياري از انان را بهمراه ديگر شهروندان کرمان به بهانه پناه دادن به لطفعلي خان زند از دم تيغ گذراند. در زمان قاجاريان نيز قوانينِ سختگيرانهاي که از دوران صفويان براي مجبور کردن آنان به پذيرشِ اسلام پا برجا مانده بود همچنان بر آنان اعمال ميشد. از جمله? اين قوانينِ سختگيرانه ميتوان به دادنِ شغلهاي پست به آنان، عدم اجازه? تجارت، عدم اجازه? مسافرت، عدم اجازه خروج از منزل در روزهاي باراني و... اشاره کرد. در دوره قاجار در يزد و کرمان که تجمع زرتشتيان آن دوران بيشتر در همين نواحي بود، متعصبان و اوباشان به يکسان، بر سر زرتشتيان ميريختند و با آنان بدرفتاري ميکردند و حتي برخي از ايشان را ميکشتند و اموال آنها را ميدزديدند و بهويژه کتابهاي آنها را ميگرفتند و ميسوزاندند. در اين زمان هنوز مسافرت براي آنان ممنوع بود.
در قرنِ نوزدهم، مانکجي ليمجي هاتريا از پارسيان هند بهعنوان نماينده «انجمن بهبودسازي وضعيت زرتشتيان در ايران» مامور شد درباره درستي خبرهايي که درباره زرتشتيان درون ايران به هند ميرسيد و وضعيت کلي آنان گزارشي را به انجمن ارائه نمايد. وي در گزارشي که به سال ???? م. به انجمن داد، شمار دقيق آنان را چنين گزارش کرد:
???? نفر در يزد و روستاهاي اطراف آن، فقط ??? نفر در کرمان و حومه، ?? نفر در پايتخت، يعني تهران، و تعداد کمي هم در شيراز. اين در حاليست که در همان دهه تعداد پارسيانِ بمبئي ???، ??? نفر (يعني بيست درصد جمعيت شهر) برآورد شده بود، و نيز 20000 نفر در سورات و احتمالاً ، 15000 نفر در بقيه گجرات و ديگر مناطق پراکنده در هند. او درين دوره نسبت بوضعيت نابهنجار زندگي زرتشتيان و بهعنوان نماينده پارسيان هند به ناصرالدين شاه قاجار شکايت برد. پارسيان هند براي بفرجام رسيدن درخواست هايشان جهت بهبود زندگي زرتشتيان، حکومت هند (هند و انگليس) را تحت فشار گذاردند تا نسبت بشاه اعمال نفوذ کند. مانکجي همچنين بهمراه اکابر يا بزرگان پارسي دست بهکار بازسازي آتشکدهها و دخمههاي ويران شده و هر آنچه توانستند براي تهيدستان انجام دادند و به تأسيس مدارس آموزش به سبک غربي براي زرتشتيان پرداختند و ديري نگذشت که بهکمک صندوقهاي خيريه پارسي، در يزد و کرمان و بسياري از روستاهاي زرتشتي، مدارس ابتدائي تأسيس شد و به سال ???? م. يک مدرسه کوچک شبانهروي هم در تهران گشايش يافت.
سرانجام با فشارهاي پارسيان و پادرمياني دولتِ هندوانگليس، ناصرالدين شاه برخي قوانين را اصلاح کرد و زرتشتيان توانستند به امنيت و احترام بيشتري نسبت به عهد قديم دست يابند. بطور کلي ميتوان گفت نيم سده? پس از برافتادن جزيه، از جنبههاي گوناگون، عصر زرين زرتشتيان ايران بود. آنان پس از اينکه تعصبها کاهش يافت به شهرهاي بزرگتر مهاجرت کردند و با ايجاد مراکز ديني، آموزشي و اجتماعي هم اکنون در کنار ديگر هم ميهنان به همزيستي مسالمت آميز که در مزديسنا سفارش شده ادامه ميدهند.
جمعيت زرتشتيان
در مجموع جمعيت زرتشتيان در جهان در سال ???? کمتر از ?????? بودهاست.[نياز به ذکر منبع] بزرگترين جمعيتهاي زرتشتي در ايران و هند ميباشد. زرتشتيان هند که بعد از حمله اعراب، از ايران به هند کوج کردند در هند به اسم پارسيان شناخته ميشوند و از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان بشمار ميآيند. زرتشتيان ايران هم بيشتر در حوالي شهرهاي تهران، يزد و کرمان و تعدادِ کمي نيز در اصفهان، شيراز و اهواز ساکن هستند.